وقتايى كه تو خونه زندونى شدى و نميتونى برى بيرون، راهش اينه چشاتو ببندى و فكر كنى رفتى زير بارون، قطره هاى بارونو كه از موهات چكه ميكنه ميفته رو گونه ت حس كنى. بعدش نسيم ارومى كه ميخوره به گونه ت و سوزى كه ميره تو وجودت. وقتى لبه هاى بارونيتو رو هم ميارى كه يه كم گرم بشى.

كم كم كه ميگذره ديگه فقط حس بارون ذهنته كه ارومت ميكنه. ديگه حتى زير بارون رفتن هم چاره كار نيست. خاطره ى تو هم داره همين ميشه برام. ديگه اگه ببينمت هم همونى نيستى كه يه زمانى از ذهنم گذشته بودى، اينطور نيست؟

ديگه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

teachi3ng upload ●♥¨°•○●♥...sinedie love●♥¨°•○●♥ مباحث اي تي و هوش مصنوعی شلمین ساخت بج سینه، تندیس، مدال و شیلد | نشانه ساز قطعات مورد نیاز صنعت